از این به بعد جدی تر

خب از این پست به بعد قصد دارم وارد مقولاتی بشم که برام سوال بر انگیز و بعضا اعجاب برانگیز بوده و نظرمو هم در موردشون میگم به این امید که اینجا اصلاح یا تعدیل بشن با نظرات خوانندگان وب .من نمیتونم خودم رو در قالب یک زن سنتی تصور کنم که فقط روزی ۲ بار از قوه ی تفکرش استفاده میکنه یکی صبا که چی بپزه که به مذاق آقاشون بیشتر خوش بیاد و یکی شبا که چیکار کنه که به چشم همون آقاشون خوشگل تر و ........بیاددددددد.و برام بسیار عجیبه که آدم های اطرافم با هر پست و مدرک و سطح شعوری به راحتی این قالب رو بی چون و چرا می پذیرندو درش غرق میشن خودخواسته یا ناخواسته و تازه این میشه انگیزه و هدف مهم زندگیشون که همه جا هم با سر بلندی ازش یاد میکنن که من مثلا قرمه میپزم که اصغر آقا انگستاشو باش میخوره یا چنان به سر وضع خودمو خونه زندگیم میرسم که چشم شمسی خانوم(زن برادرشوهرشه دیگه مثلا)۴ تا میشه .اما از همین خانوم بپرسی چرا چشم شوهرت با همه ی این وجودا باز هم دنبال زنای مردم دو دو میزنه هیچ کاری از دستش بر نمیاد جز اینکه بگه الهیییییی جز جیگر بزنی اصغر مگه من چی کم گذاشتم واسه تو .و اینجاست که راز خوشبختی و جذب کردن واقعی همسر معنی پیدا میکنه!!!!!!!!!!!ـ(فعلا باید برم اما در پست های بعد این بحث رو بیشتر راجع بهش مینویسم فعلا شما تا من برگردم کف مرتبو بزنید به افتخار این زنای سنتی و انگیزه ی قویشون در طبخ قرمه و....).
نظرات 2 + ارسال نظر
یــــک دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ب.ظ

خندههههههههههههههههههههههه
بامزه نوشتی، به چیز جالبی هم اشاره کردی، ازت خوشم اومد برای این که "فکر" می کنی ...

مرسی از اینکه به وبم سر زدید.بله من متاسفانه یا خوشبختانه مهم ترین و شاید تنها کاری که میتونم نسبتا خوب انجامش بدم همین فکر کردنه.

امید شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ق.ظ

به این میگن
تکرار
تکرار
تکرار.
.
.
.
.
.
.
وبازهم تکرار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد