پایداری بر یک عقیده زمانی معنی پیدا میکندکه انسان با اشراف کامل بر عقاید و آرا مخالف(به صورت کلی و اجمالی کفایت نمیکند)باز هم عقیده ی خودش رو برگزنید و در راهی که گزیده است با عزمی راسخ طی طریق کند.(در یک کلام همه مان پناه بر خدایی راهمان را انتخاب کرده ایم و در نتیجه متمایل به هر جهت که باد ما را برد زیست میکنیم.)
چقدر دردناک است وقتی روحت را حس میکنی که مثل بالهای یک پروانه که در اثر تماس با دست نهایت شکنندگی و تردی اش رو میتوانی ببینی ترد و شکننده شود و به دست کسانی بیفتد که با نادانی و قساوت تمام اینقدر بر روی این بالها دست میسایند تا تمامش پودر شود و پروانه جان بدهدیا بدتر از آن قدرت پروازش را.شاید وقتی پودر و نابود میشود با آب چشمی قاطی میشودکه نامش((گریه))است . چه کسی میداند؟ شاید علت شوری اشک هم همین باشد فکرش رابکنی بد هم نیست محلول شوری که محصول مشترک دو دنیاست :ماده و روح .یابه تعبیر دیگرمحل تلاقی ذرات نابود شده ی روح با یک ماده که به آن صورتی ظاهری و مادی بدهد یعنی((سرشک)).باز جای شکرش باقی است که اینجا این روح شکسته میتواند نمود بیرونی پیدا کند وگرنه.......پروانه بالهایش را از دست میدهد و در پی اش قدرت پرواز را و من با مصائب این زندگی لعنتی ناخواسته وبیهوده پیچ و تاب میخورم و بالهایم را از دست میدهم و در پی اش قدرت پروازم را!