نیک بنگریم یا بد در آخر این فقط مادر است که وقتی پسر متاهلش میاید و میگوید :ماشینم را از کمپانی تحویل گرفته ام دستانش را بالا میبرد و از ته دل میگوید :خدایا شکرت.قبل از اینکه بخواهد به این فکر کند که احتمالا از این ماشین بنا نیست خیر زیادی به او برسد تا خانوم و بچه ها هستن.قبل از اینکه بخواهد هدیه ی روزمادرش را در نظر مجسم کند و اینکه چگونه همیشه سرو تهش را با یک هدیه ی کم ارزش هم آورده اند در حالیکه بهتر از آنش هم میسر بود و صدها قبل و بعد از آنکه ی دیگر.در دوره ای که همه مان چرتکه به دست سود و زیان حاصله از روابطمان را محاسبه می کنیم و اگر 49% برای ما و 51% برای شخص مقابل شد رابطه را در هوا رها می کنیم و میگوییم گور ابا اجدادش که:من بنا نیست به کسی سرویس بدهم و از این قبیل خزعبلات اینهمه ایثار و دگر محوری را از کجا آورده ای که وقتی چکیده اش را آدم در برق چشمان صادقت میبند از خودش خجالت میکشد و تازه دستش می آید که عشق یعنی چه و عاشق یعنی که؟